English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5590 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
administrative order U دستور اداری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
provisional order U دستور موقت اداری
Other Matches
bureaucreacy U رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
statement U 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statements U 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
administrative wheeled vehicle fleet U کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
one for one U که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند
bureaucracy U تاسیسات اداری حکومت اداری
bureaucrasy U حکومت اداری تاسیسات اداری
bureaucracies U تاسیسات اداری حکومت اداری
workdays U ایام کار اداری ساعات کار اداری
workday U ایام کار اداری ساعات کار اداری
separator U نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان
skips U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
skipped U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
skip U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
actual address U دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود
modifiers U دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
modifier U دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
statements U دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
statement U دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
pipe U که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
piped U که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
fetched U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
GOSUB U دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند
basics U دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
basic U دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
fetch U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetches U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
prefix U کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
prefixes U کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
effective U دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود
branches U مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branch U مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
discrimination instruction U دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند.
parting injuncyions U دستور در هنگام جدایی اخرین دستور
macroinstruction U دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo
languages U زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
language U زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
do nothing instruction U دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد
halted U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halts U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halt U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
residents U برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
resident U برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
one plus one address U قالب دستور که حاوی محل یک ثبات و محل دستور بعدی باشد
branch U دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
branches U دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
immediate U دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند
formal U اداری
executory U اداری
departmental U اداری
bureaucrat U اداری
bureaucrats U اداری
official U اداری
administrative U اداری
administerial U اداری
office work U کار اداری
red tape U فرمالیته اداری
official communications U مکاتبات اداری
office hours U ساعات اداری
officialism U سیستم اداری
bureaucreat U گماشته اداری
bureaucrat U مامور اداری
service element U عنصر اداری
officialdom U سیستم اداری
prefecture U حوزه اداری
prefectorial U وابسته به اداری
prefectoral U وابسته به اداری
bureaucrats U مامور اداری
officially U از طریق اداری
overhead gharges U هزینه اداری
unofficial U غیر اداری
paperwork U تشریفات اداری
office computer U کامپیوتر اداری
administrative capacity U فرفیت اداری
administrative channels U مجاری اداری
administrative channels U طرق اداری
administrative tribunal U دادگاه اداری
administrative services U قسمتهای اداری
administrative services U خدمات اداری
administrative command U یکان اداری
administrative net U شبکه اداری
administrative movement U حرکت اداری
administrative march U راهپیمایی اداری
administrative law U حقوق اداری
administrative command U فرماندهی اداری
administrative flight U هواپیمای اداری
administrative flight U پرواز اداری
administrative budget U بودجه اداری
administrative approval U موافقتنامه اداری
office building U ساختمان اداری
management expenses U مخارج اداری
administrative publications U نشریات اداری
malfeasance U خطای اداری
administrative law U قوانین اداری
administration building U ساختمان اداری
administration building U قسمت اداری
departmentally U ازلحاظ اداری
bureau U هیئت اداری
bureaus U هیئت اداری
departmental intelligence U اطلاعات اداری
circular letter U نامه اداری
circular letter U بخشنامه اداری
business hours U ساعت اداری
administrative escort U ناو اداری
office chair U صندلی اداری
office chair U مبل اداری
administratively U بطور اداری
a white collar job U کار اداری
administrative escort U ناو اسکورت اداری
office swivel chair U صندلی گردان اداری
administrative data processing U پردازش دادههای اداری
service echelon U رده اداری و خدماتی
placeman U صاحب منصب اداری
officialism U رسمیت مقررات اداری
administrative landing U پیاده شدن اداری
general administration cost U هزینه عمومی اداری
key personnels U کادر اداری اصلی
extra official U بیرون ازوفایف اداری
Outside office hours. U خارج از وقت اداری
bureaucratic U وابسته به امور اداری
officer U مامور کارمند اداری
officers U مامور کارمند اداری
office information system U سیستم اطلاعات اداری
out of [outside] office hours U خارج از ساعات اداری
deck department U قسمت اداری ناو
disciplinary court U دادگاه انتظامی محکمه اداری
genitourinary U وابسته به دستگاه اداری تناسلی
bureaucrasy U رعایت تشریفات اداری بحدافراط
administrative storage U انبار کردن به طریق اداری
administrative shippings U ارسال اماد به طریق اداری
bureaucracy U رعایت تشریفات اداری بحدافراط
administrative lead time U زمان اداری دریافت اماد
services U قسمتهای اداری ادارات نظامی
formally U مقررات رسمی یا اداری فاهرا"
formal U مقید به اداب ورسوم اداری
superstructures U سازمانهای اداری ومدیریه کشور
administrative(financial,legal)process. U جریان اداری (مالی .حقوقی )
red tapism U رعایت تشریفات اداری به حدافراط
ministerial U وابسته به وزیر یا کشیش اداری
superstructure U سازمانهای اداری ومدیریه کشور
bureaucracies U رعایت تشریفات اداری بحدافراط
administrative acceptees U پرسنل قبول شده از نظر اداری
generals U شرکت مربوط به امور اداری اصلی
general U شرکت مربوط به امور اداری اصلی
bureaucrats U فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
bureaucrat U فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
administrative segregation U زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
administrative landing U پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
admin U تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه
fiscal station U قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
capitulary U عضو دستهای درکلیسا مجموعه دستورهاوایین نامههای اداری وشرعی سرلوحه
nihilism U اعتقاد به تباهی وفساد دستگاههای اداری ولزوم از بین رفتن انها
workflow U نرم افزار طراحی شده برای بهبود جریان متنهای الکترونیکی در یک شبکه اداری از یک کاربر به دیگری
federal government U دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
addressing U در سطح صفر: عملوندی که بخشی از قسمت آدرس دستورالعمل است . سطح اول : عملوندی که در آدرس دستور ذخیره شده است . سطح دوم : عملوندی که در آدرسی که به دستور داده میشود ذخیره شده است
nepotism U انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
attache case U کیف اداری [کیف جعبه ای دستی چرمی]
brief case [briefcase] U کیف اداری [کیف جعبه ای دستی چرمی]
prescriptions U دستور
precepts U دستور
order U دستور
prescription U دستور
say so U دستور
say-so U دستور
commandment U دستور
commandments U دستور
formula U دستور
command U دستور
regulation U دستور
programs U دستور
commands U دستور
formulas U دستور
rule U دستور
enjoinment U دستور
formulae U دستور
precept U دستور
direction U دستور
instructions U دستور
instruction U دستور
prescript U دستور
commanded U دستور
program U دستور
embedded code U دستور چاپگر
programs U دستور کار
run U دستور RUN
dictated U دستور دادن
runs U دستور RUN
principal U دستور دهنده
daily order U دستور روز
cramer's rule U دستور کرامر
conditional statement U دستور شرطی
programs U برنامه دستور
program U دستور کار
dictates U دستور دادن
dictating U دستور دادن
dictate U دستور دادن
intuits U دستور دادن
intuiting U دستور دادن
intuited U دستور دادن
Recent search history Forum search
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1معنی لغوی کیسینگ در رشته مهندسی آب چیست؟
1در مورد فعلهای مجهول
2تعریف فونتیک چیست؟
2تعریف فونتیک چیست؟
1سلام
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com